حرکات جادویی (خرد عملی شمنان مکزیک کهن)
نویسنده:
کارلوس کاستاندا
مترجم:
مهران کندری
امتیاز دهید
✔️ کاستاندا در این کتاب حرکات جسمی ای را معرفی و همگانی می کند کـه ساحران کهن تولتــک برای افزایش آگاهی و انرژی بکار می بردند. (تـا قبل از این تنها تحت شرایطی مخفیانه فقط نزد کارآموزان ساحری افشا می شده است)
سرخپوستان مکزیک مرکزی به نوعی حرکات خاص آگاهی دارند که به آنها پاس های جادویی می گویند و برگرفته از حرکات معنا دار حیوانات طبیعی است.
آنها بر این باورند که با انجام این حرکات می توان بیماری را به خارج از بدن خود پرتاب نمود و برعکس سلامتی و انرژی و اقتدار را به داخل بدن خود پراند.
حرکاتی خاص و پرانرژی که انجام آنها تفاوتی شگرف را در روح و روان شخص باعث می شود.
بیشتر
سرخپوستان مکزیک مرکزی به نوعی حرکات خاص آگاهی دارند که به آنها پاس های جادویی می گویند و برگرفته از حرکات معنا دار حیوانات طبیعی است.
آنها بر این باورند که با انجام این حرکات می توان بیماری را به خارج از بدن خود پرتاب نمود و برعکس سلامتی و انرژی و اقتدار را به داخل بدن خود پراند.
حرکاتی خاص و پرانرژی که انجام آنها تفاوتی شگرف را در روح و روان شخص باعث می شود.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حرکات جادویی (خرد عملی شمنان مکزیک کهن)
پس چرا خود کاستاندا سرطان گرفت؟
علم را بیاموزید هر چند نزد کافر باشد
امام علی
حکمت را بیاموزید هر چند در سینه منافق باشد
2) عرفان عملی، بر اساس عرفان نظری و بینش خاصّی از خدا و عالم بنا می شود، در حالی که اخلاق بر اساس بینش عرفانی شکل نمی گیرد و اصول موضوعه ی آن با عرفان عملی متفاوت است.
3) اهداف عرفان و اخلاق متفاوت است. هدف اصلی عرفان عملی، برداشتن حدود وجودی انسان و گسترش ظرفیّت وجودی، و در پایان، رسیدن به مرحله ی فنای فی الله است، امّا در اخلاق، هدف اصلی، تهذیب نفس و اصلاح روح و رفتار آدمی است.[2]
با تأمّل در مؤلّفه ها و انواع گرایشات ادیان ابتدایی، تفاوت ها و خصوصیات متمایز فوق یافت نمی شود. به عبارت دیگر، اختلافی میان عرفان عملی و اخلاق در حوزه ی ادیان طبیعت گرا وجود ندارد؛ چنان که برخی مؤلّفه های ادیان طبیعت گرا را با موازین اخلاقی موافق تر می دانند و دستورات آنان را بیشتر اخلاقی می پندارند تا عرفانی. لکن قدر مسلّم، این همانی رابطه ی اخلاق و عرفان عملی در ادیان طبیعت گراست. (این ادعا در ادامه روشن تر خواهد شد).
از این رو، انتخاب و استفاده از لفظ «عرفان» در این مقاله، بیشتر از جهت هم گروه دانستن تعالیم کارلوس کاستاندا با جریانات نوظهور عرفانی است.
متشکر